جدول جو
جدول جو

معنی دره سیاه - جستجوی لغت در جدول جو

دره سیاه
(دَرْ رَ)
دو فرسخ و نیم میانۀ جنوب و مشرق فراش بند است. (فارسنامۀ ناصری). ازقرای فراش بند است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ص 112)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دم سیاه
تصویر دم سیاه
کبوتری که پرهای دمش سیاه باشد، نوعی برنج مرغوب محصول شمال ایران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاره سیاه
تصویر قاره سیاه
کنایه از قارۀ آفریقا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترب سیاه
تصویر ترب سیاه
نوعی ترب با پوست سیاه و ویتامین های a، b و c، ضد اسکوربوت و مفید برای مبتلایان به بیماری های سیاتیک، درد اعصاب، نقرس و سنگ کلیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دل سیاه
تصویر دل سیاه
سیاه دل، بددل، بداندیش، بدخواه
فرهنگ فارسی عمید
(دَرْ رَ رَ)
دهی از دهستان طیبی سرحدی بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان واقع در 4هزارگزی شمال خاوری قلعه رئیس مرکز دهستان، با 150 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. ساکنین آن از طایفه طیبی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ سِ تَ / تِ)
دهی است از دهستان حسین آباد بخش دیواندره شهرستان سنندج. واقع در 12هزارگزی جنوب خاوری دیواندره و 6هزارگزی جنوب خاوری راه شوسۀ سنندج به دیواندره، با 260 تن سکنه. راه آن به هرطرف مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ مَ)
دهی است از دهستان ایتوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد در 18هزارگزی شمال نورآباد و 11هزارگزی خاور راه خرم آباد به کرمانشاه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
لقبی بود که مخالفان آزادی به سیدعبداﷲ بهبهانی داده بودند، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دَ رِ)
ده کوچکی است از دهستان پشتکوه بخش اردل شهرستان شهرکرد. واقع در 12هزارگزی جنوب باختری اردل و 16هزارگزی راه دوپلان. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(خَ رِ)
خری که پوست بدنش سیاه است. ادلم. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دَرْرَ)
دهی است از دهستان ایوه بخش ایذه شهرستان اهواز واقع در60 هزارگزی باختر ایذه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دَ رِ)
دهی است از دهستان جوانرود بخش پاوه شهرستان سنندج. واقع در 53هزارگزی جنوب باختر پاوه و کنار رود خانه لیله. آب آن از رود خانه لیله و راه آن مالروو صعب العبور است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دَرْرَ)
ده کوچکی است از دهستان چنارود بخش آخوره شهرستان فریدن. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
دهی است از دهستان پیشکوه بخش تفت شهرستان یزد. واقع در 19هزارگزی خاور تفت و 4 هزارگزی باختر جادۀ یزد، با 696تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن فرعی است. دبستان و معدن سرب دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ سَیْ یِ)
دهی است از دهستان بالا گریوۀ بخش ملاوی شهرستان خرم آباد. واقع در 52هزارگزی خاور راه شوسۀ خرم آباد به اندیمشک، با 300 تن سکنه. آب آن از چشمه بیدبهشت و راه آن مالرو است. بنای بقعه ای بنام دره سید دارد که از آثار قدیم است. و ساکنین آن از طایفۀ شلووند و چادرنشین هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
ده کوچکی است از بخش راین شهرستان بم. واقع در18 هزارگزی باختر راین و 6هزارگزی جنوب راه فرعی راین به قریه العرب. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
ده کوچکی است از دهستان موگوئی بخش آخوره شهرستان فریدن و واقع در 35هزارگزی باختر آخوره و متصل به راه عمومی مالرو. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
دهی است از دهستان اورامان شهون بخش پاوه شهرستان سنندج. واقع در 3هزارگزی جنوب پاوه و کنار راه پاوه به روانسر، با 171 تن سکنه. آب آن از رودخانه و چشمه و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(کَ مَ رِ غَ)
دهی از دهستان چقلوندی است که در بخش سلسله شهرستان خرم آباد واقع است و 300 تن سکنه دارد که از طایفۀ چقلوندی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(کُ رِ)
دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه شهرستان بهبهان. 168 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دَ دَ / دِ)
ددۀ سیاه. کنیز سیاه پوست. زن حبشی یا زنگی سیاهپوست. کنیز و امۀ سیاه: مثل دده سیاه، سخت سیه چرده و چرکین. مگر دده سیاهی، سیاه و آلوده به سیاهی هستی
لغت نامه دهخدا
(بَ)
دهی است از دهستان بکش بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون. سکنه 249 تن. آب آن از چشمه ومحصول آن غلات است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(بَ رَ لَ)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان اسلام آباد غرب. سکنۀ آن 100 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات دیم و لبنیات است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
منزلگاهی فیمابین نیشابور و ترشیز (کاشمر]. (از مرآت البلدان ج 4 ص 133)
لغت نامه دهخدا
(تَ فِ)
رخبین. قره قروت. کبح. (زمخشری)
لغت نامه دهخدا
(سَرْ وِ)
درخت ناژو و آن را به عربی صنوبر الصغار خوانند. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا). کاج:
نه لاله برگی و هستی برنگ لالۀ سرخ
نه شاخ سروی و هستی بقد چو سرو سیاه.
ازرقی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خَرْ رِ)
دهی است از دهستان بابالی بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد، واقع در 6هزارگزی شمال خاوری چقلوندی کنار راه فرعی چقلوندی به بروجرد. دامنه و سردسیر. آب آن از چشمۀ خره سیاه. محصول آن غلات، صیفی، لبنیات و پشم. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان سیاه چادربافی. راه اتومبیل رو است و اهالی زمستان به قشلاق می روند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دَ رِ لِ)
دهی است از دهستان والابجرد شهرستان بروجرد واقع در 9هزارگزی جنوب بروجرد و 3 هزارگزی باختر راه شوسۀ بروجرد به دورود. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دَ رِ)
دهی است از دهستان دره صیدی بخش اشترینان شهرستان بروجرد. واقع در 18هزارگزی شمال خاوری اشترینان و کنار راه مالرو دره میانه به دره گرگ، با 106 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دَ رِ)
ده کوچکی است از دهستان سارال بخش دیواندره شهرستان سنندج. واقع در 20هزارگزی جنوب باختری دیواندره. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دَرِ جِ)
دهی است از بخش گوران شهرستان شاه آباد. واقع در 21هزارگزی شمال باختری گهواره و 3 هزارگزی گورگاورز، با 150 تن سکنه آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. اهالی آن از تیره بهرامی قلخانی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دَ رِ نِ)
دهی است از دهستان کمازان شهرستان ملایر. واقع در 28هزارگزی جنوب شهر ملایر و 21 هزارگزی راۀ شوسۀملایر به اراک، با 850 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. این ده در دو محل بفاصله یک هزارگز واقع و به دره میانه بالا و پائین مشهور است و سکنۀ بالا 62 تن می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
ده کوچکی است از دهستان چنارود بخش آخوره شهرستان فریدن واقع در 24هزارگزی جنوب آخوره. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دل سیاه
تصویر دل سیاه
بد فلب بد خواه بد اندیش، سیاه دل قسی القلب
فرهنگ لغت هوشیار